شفاگر

چرا برخي از بيماران با هيچ روشي معالجه نميشوند ؟

يا من اسمه دواء وذكره شفاء

چرا برخي از بيماران با هيچ روش درماني اعم از طب جديد و طب سنتي معالجه نميشوند ؟

پاسخ به اين سوال بسيار اهميت دارد و نياز به مقدمه دارد و ان مقدمه اين اين است كه :

اين عالم هستي بك ظاهري دارد و يك باطني و انسان عصر ما فقط و فقط به ظاهر اين عالم توجه دارد و غرق در ظاهر است و لي به باطن اين عالم كه حقيقتي بزرگتر است توجه اي ندارد و لذا علل و اسباب بيماريها را فقط در ظاهر مي بيند و حال اينكه علل برخي از بيماريها ارتباط با عمل و رفتار ما دارد . مثالي براي روشن شدن اين مطلب ميگويم :

فرض كنيم شخصي به يكي از انوع سرطان ها مبتلا ميشود و اين فرد سريعا براي معالجه به علل و عوامل ظاهري و مادي مراجعه ميكند و ابتدائا هم به روش هاي طب جديد مانند شيمي درماني و جراحي مي پردازد ولي اين فرد آيا با خودش فكر ميكند كه يك بررسي در گذشته خودش هم بكند و ببيند كجا چه كرده است ؟ آيا حقي را ضايع نموده ؟ يا به والدينش بي احترامي كرده ؟ يا در حق مظلومي جفا نموده ؟يا مرتكب ربا و يا رشوه و خيانت شده ؟

اين عالم همانطور كه عرض كردم عالم ظاهر و باطن است ولي ما فقط به ظاهر اتفاقات توجه داريم و نمي بينيم كه در عالم معنا كه حقيقت دنيا است چه اتفاقاتي مي افتد . بسياري از مشكلات و بيماريها در نتيجه عمل ما است و لذا در گذشته اطباي طب سنتي كه حكيم هم بودند به اين حقيقت توجه داشتند و در مسير درمان بيمار نيز بكار مي بردند .

قران كه كتاب هدايت ونسخه كتبي انسان كامل است در ايات متعددي به اين حقيقت اشاره نموده است مثلا انجا كه مي فرمايد :
ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس

( آشكار ميشود فساد و تباهي به انچه انسان با دست خودش كسب ميكند )

امام صادق سلام الله عليها در باره منشاء بيماريها ميفرمايد :
ان المرضی علی وجوه شتی: مرض البلوی و مرض العقوبه و مرض جعل علت للفناء»
یعنی: بیماری بر چند گونه است: «بیماری امتحان، بیماری عقوبت و بیماری که علت مرگ قرار داده شده است».
بیماری عقوبت، کیفری است که بر اثر جرم به انسان وارد می‌گردد و جهت رفع آن نیز باید علت را به درستی شناسایی کرد.

پس يكي از علل ابتلاي به بيماري و درمان نشدن كيفر اعمال خود انسان است و براي معالجه بايد از راه خودش كه جبران مافات است وارد شود تا قفلي كه خودش با دست خودش بسته است باز كند .

بنيانگذار طب امساك – حسن جلاليان